پارسا پارسا ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

عشق مامان پارسا

چگونه از جواهرات خود نگهداری کنیم

براي نگهداري از جواهراتتان بايد به نکات مهمي توجه داشته باشيد تا بتوانيد مدت زمان بيشتري از استفاده ي آن لذت ببريد.   ۱) هنگام حمام گرفتن و یا شتستشوی دست هـا، جـواهر آلات خـود را در بیاورید چون صابون سبب ایجاد لایه نازك روی جواهر آلات میگردد. ۲) با جواهر آلات آشپزی نكـنیـد زیـرا گـرمای شـدید و روغــن موجب صدمه زدن به نگین جواهرآلات میگردد. ۳) همواره پس از آرایش و یا عطر زدن جواهر آلات خود را به تن كنید. ۴) فلزات قیمتی را تنها با یك پارچه ویژه پرداخت و یا پارچه نمدی پاك كنـیـد زیـرا حوله و یـا پارچه به خاطر آن كـه گـرد و غبـار را در خــود دارنـد باعث خراش برداشتن جواهر آلات میگردند. ۵) جواهر آلات را از ضرب...
18 بهمن 1390

یادداشت روز 18 بهمن

سلام به همه گلهای زندگی گل ما توی زندگیمون آقا پارسا پروانه هستش. الهی خدا همه نی نی های ناز و دوست داشتنی رو حفظ کنه هر موقع همچین مطلبی می نویسم یاد انار کوچولو می افتم و یه آهی می کشم که به خاطر یک لحظه غفلت چه بلایی سر انار کوچولو و خانوادش افتاد. خدا همچین روزی رو برای هیچ مادری نیاره خیلی سخته( دیوانه کننده هست) خدا این نی نی معصوم رو رحمت کنه. امروز صبح پسر کوچولوی ما سرحال از خواب بیدار شد و یه نگاهی به پنجره کرد و به مامانی گفت چرا بلند شدی هنوز که شبه. مامانی جواب داد گل پسرم یواش یواش داره روز می شه باید بلند شیم و بریم مهد. بعدش نیم وجبی از مامان قول گرفت که به عزیزش که پیش دائی حامد ایناست زنگ بزنه که فردا خون...
18 بهمن 1390

رمز و راز خانه داری

رمز و راز خانه داری:                          یخ و یخچال توضیحی در مورد یخچال : 1-اگر به علت مسافرت و یا هردلیل دیگه یخچال را به مدت طولانی خاموش میکنید حتما یخچال را تمیز نموده و درب آنرا باز بگذارید . در غیر اینصورت یخچال بوی خیلی بدی میگیرد که برطرف کردن این بوی بد هم خیلی مشکل هست.اگر مدت طولانی در یخچال بسته بوده و بوی بد گرفته است قند سوخته را درون یخچال قرار داده و درب آنرا ببندید تا بوی بد آن گرفته شود . هرگز روی تورهای یخچال پوشش پلاستیکی قرار ندهید ، تاجریان هوا به راحتی در همه جای یخچال وجود داشته...
17 بهمن 1390

یادداشت روز 17 بهمن

سلام به همه دوستان امروزصبح بعد از دو روز با سرویس اومدیم. اگه یه ذره دیر کرده بودیم صد در صد از سرویس جا مونده بودیم. نیم وجبی با اینکه شبها زود می خوابه بازهم صبح ها غر می زنه دیگه چی بشه که یه روز صبح غر نزنه. بالاخره سوار بر سرویس به سوی محل کار راه افتادیم. توی راه پسر خوبی بود واذیتم نکرد. رسیدیم به دانشگاه محوطه خیلی لیز بود با این حال پارسا می خواست برف بازی کنه که با گرو گذاشتن ریش و سیبیل راضی شد برف بازی نکنه و زود بریم مهد. گذاشتیمش توی مهد و اومدیم سرکار روز خوبی داشته باشی عسل مامان. ...
17 بهمن 1390

یادداشت روز 16 بهمن

سلام به مامان و دوستای خوبمون امروز صبح قرار بود بابایی ما رو با ماشین خودش بیاره مهد و منم حسابی خوشحال بودم. چون بابایی خیلی کم ما رو می آره چون محل کارش خیلی دوره و نمی تونه ما رو با خودش بیاره. صبح که رسیدیم مهد از بابا خداحافظی کردیم و مامان منو برد سرکلاس پیش خاله الناز، خیلی این خاله و خاله مژگان رو دوست دارم چون خیلی مهربون هستند و دیروز هم یه جایزه خوشگل ( مرد عنکبوتی ) به من دادند. خیلی ازشون ممنونم. بعد اینکه مامانی منو گذاشت مهد فکر کنم با بابایی می خواستند برن بیرون و جایی کار داشتند، البته شیطون بلاها به من چیزی نگفتند ولی من خودم از کوهها فهمیدم. خوب دوستای عزیز فعلاً که ما مهد هستی...
17 بهمن 1390

یادداشت روز 15 بهمن

سلام به پسر گل و دوستای خوبمون روز چهارشنبه من و گل پسر با سرویس به خیر و خوشی رفتیم خونه. اولاش کمی ترافیک بود و بعد از همت خوب بود. بالاخره 4:30 رسیدیم خونه. پارسا با عجله لباساش و درآورد و رفت سراغ تلویزیون که کارتون ببینه. مامانی هم با اینکه خسته بود و بعد از یک هفته کاری باز هم چاره ای نداشت و رفت توی آشپزخونه. بعد از غذا درست کردن باید تازه خونه رو هم تمیز می کردیم چون فرداش مهمون داشتیم اگه گفتین کی   خوب معلومه دیگه نلیسا نیم وجبی، بالاخره چهارشنبه رو سر کردیم و خوابیدیم تا صبح روز پنج شنبه. خدا به این بچه انصاف بده روز تعطیل هم نذاشت ما بخوابیم. از ساعت 7:30 بیدار شد و اولش گفت جیش دارم - رفتیم دستشویی و برگشتیم...
15 بهمن 1390

یادداشت روز 12 بهمن

سلام به همه همه همه بچه ها می دونین خدا چقدر ما رو دوست داره. چرا؟ خوب چرا نداره از دیشب یه ریز بارون می اومد و حسابی هوای تهران رو تمیز کرد و ما بچه ها می تونیم یه نفس راحت بکشیم خدایا شکرت از این همه نعمتی که به ما دادی. امروز توی وبلاگم از طرف خودم می خوام مطلب بنویسم: دیروز که با مامانی رفتیم خونه پسر خوبی بودم و اذیتش نکردم. می دونین که من دیگه بزرگ شدم و خیلی چیزارو می فهمم. خونه که رسیدیم لباسامونو درآوردیم و طبق معمول هر روز اول کارتون شبکه دو بعدش هم ساعت 5 کارتون شبکه 15. خیلی خوبه توی مهد که برامون کارتون نمی ذارن حداقل توی خونه نگاه کنیم. بعدش با مامانی میوه و ... خوردیم که این سه نقطه رو من خیلی ...
12 بهمن 1390

عاشقانه برای تو

 تو را به رخ تمام شقایق ها میکشم و میگویم : تا گل من هست زندگی باید کرد      میخواهم برای تو بنویسم ،میخواهم از عشق بنویسم   از عشقی که با تو قلبم را به خود وابسته کرده است از تو مینویسم ای همنفسم ، نمی نویسم که مثل یک خاطره بماند   مینویسم که جاودانه بماند حرفهای عاشقانه ام هر چه بین ماست خاطره نیست ، یک حرف دل عاشقانه است   عزیزم بخوان آنچه که برای تو نوشته ام ، درک کن آنچه که در قلبم میگذرد و حس کن، حس کن که چقدر برایم عزیزی ای نازنینم... میخواهم برای تو بنویسم ، تا شبهای...
11 بهمن 1390