یادداشت روز 3 بهمن
سلام به پسر گل و دوستای خوبمون
دیروز بعد از ظهر به عزیز طاهره که خونه دائی حامد بود زنگ زدیم و دیدیم اون یکی عزیز نلیسا رفته خونشون و ما از فرصت استفاده کردیم و عزیز و کشوندیم تهران. پارسا وقتی عزیز رو می بینه کیفش کوک می شه چون می دونه فرداش نمیره مهد. عزیز بیچاره یویو شده و هی می ره کرج و می آد تهران.
راستی عزیز پارسا امشب بلیط داره و می خواد بره خونه خودش تا چند روزی راحت باشه.
امروز صبح هم وقتی صبح بیدار شدم تا بیام سرکار دیدم نیم وجبی وول می خوره و فهمیدم که دستشویی داره، بلندش کردم و بردمش دستشویی و موقع برگشتن پرسید عزیز کو، گفتم خوابیده گفت نمی رم مهد گفتم نه بچم خیالش راحت شد و پرید توی تختش و خوابید. نمی دونم یعنی می شه روزی تو از مهد رفتن راخت بشی و حسابی تا ساعت 9-10 بخوابی یانه
دوست دارم فرشته مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی