یادداشت روز 9 بهمن
سلام به همه دوستای گلمون
امروز یکشنبه و دومین روز کاری این هفته است.
من و پارسا صبح که بیدار شدیم یه کم خواب آلود بودیم. من که کل دیشب و خواب دیدم. پارسا هم فکر می کنم همینطور. چون توی خواب همش وول می خورد و حرف می زد.
دیروز که رفتیم خونه گل پسر ما شروع کرد به نگاه کردن کارتون، اول شبکه دو بعد هم ساعت 5 شبکه نمایش هر روز انیمیشن می ده که پسر ما عاشق اوناست.
بعدش ساعت 7 شروع کردیم به اژدها بازی دیگه داشتم از نفس می افتادم .
نمی دونم این پسر بچه ها چقدر به این حیوونای وحشی علاقه دارن، مرد هم که میشن همینن، توی خونه ما اگر شبکه ای حیات وحش بده دیگه تمومه پدر و پسر چشم از اون برنمی دارن.
خلاصه تا ساعت 8:30 بازی کردیم و شام خوردیم و بعدش هم مسواک زدن و ...
وای وای هنوز بابایی نیومده بود و نیم وجبی بهونه می گرفت. آخرش هم ساعت 9 به شرطی خوابید که وقتی بابایی اومد بیدارش کنم تا باهاش کشتی بگیره.