یادداشت روز 11 دی
سلام به گل پسر و دوستای خوبم
امروز اول ژانویه و آغاز سال نو میلادی از اینجا من و پارسا کریسمس رو به همه مسیحی های عزیزمون تبریک می گیم.
دو تا چیز که توی چرخش زمین نه تموم میشه و نه تغییر میکنه،
دو تا چیز که توی چرخش زمین نه تموم میشه و نه تغییر میکنه،
یکیش شکوه تولد عیسی مسیحه و یکیش عشق مامان به پسرشه!
کریسمس مبارک
شاژده کوچولوی ما دوباره از چهارشنبه که رسیدیم خونه شروع کرد به سرفه کردن. اولش فکر کردم چون توی سرویس گریه کرد از اونه، ولی بعد دیدم نه بابا آقا دوباره مریض شده .خلاصه بساط شربت خورون رو راه انداختیم و طبق معمول آنی بیوتیک و سرماخوردگی و ...
یه وقتهایی فکر می کنم چقدر شربت به این طفل معصوم می دم ولی بعدمی بینم چاره ای نیست زود باید خوب بشه.بخصوص وقتی که مریض می شی خدا به داد برسه غذا خوردنت غیر قابل تحمل می شه( همین جوری های م که غذا نمی خوری)با این غذا خوردنت نمی دونم توی مهد چطوری هستی می خوری یانه .
ای کاش مثل این نی نی ها تو هم خوب غذا می خوردی.
مامانی این روزها زندگی خیلی تکراری شده نه بیرونی می ریم و نه مسافرتی. زمستون هم که هست و تا می رسی خونه شب شده. خیلی حوصلمون سر رفته. این هفته احتمالاً عزیز طاهره جونت دوباره می آد و یه روز خونه می مونی، تو هم که عاشق خونه هستی و از مهد خوشت نمی آد.
چند روزی می شه صبحها وقتی می آییم مهد اذیتم می کنی. با اینکه شب هم زود می خوابی ولی توی سرویس خوابی و وقتی پیاده می شیم می گی بغلم کن. مامانی ماشاءالله هم بزرگ شدی و هم سنگین ولی پایین نمی آیی و توی دلت به مامانی می خندی ای شیطون بلا.
ولی با این حال خیلی دوست دارم و برات می میرم چراغ زندگی مامان