یادداشت روز 29 بهمن
سلام به دوستای گلمون
امروز یه مقدار مامانی من کسله و می دونم حوصله نوشتن توی وبلاگ منو نداره.
چند روز تعطیلی خبر خاصی نبود و یه روز با عزیز رفتیم خرید و من با جیغهای بنفشم آبروی مامان و عزیز رو توی بازار بردم، بازهم مغازه اسباب بازی فروشی دیدم و هی اینو می خواستم و هی اونو و مامان و عزیز و کلافه کرده بودم. پسر خوبی هستم اصلاً دنبال لباس و کفش و این چیزا نمی رم. فقط و فقط اسباب بازی، بالاخره با ادامه جیغها بالاخره یه تفنگ صاحب شدیم.
پنجشنبه هم همش توی خونه بودیم و حسابی بارون می اومد. جمعه که هوا خوب شد با بابایی رفتیم آرایشگاه تا موهامون و برای عید صفا بدیم و به قول خودم قریچ قریچ کنیم.
امروز صبح هم که با مامانی اومدیم مهد و رفتیم سراغ بازی با دوستامون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی