یادداشت روز 14 دی
سلام به همه گلها
بچه ها یه خبری دعا دعا دعا، الان که داشتم نی نی وبلاگ و باز می کردم شانسی یکی از وبلاگها رو باز کردم و توی پست ثابتش در مورد یه دختر کوچولوی ناز به اسم انار نوشته بود که بر اثر ریختن آب جوش از سماور که روی کابینت بوده همه جای بچه سوخته و توی ICU خوابیده و حالش خیلی وخیمه. خیلی ناراحت شدم و حسابی گریه کردم. از همه دوستها می خواهم که خیلی براش دعا کنند.
و اما پارسا......
دیروز که از سرکار رفتم خونه آقا پارسا خواب بودو بعد از یه ساعتی بیدار شد و افتاد به جون من و عزیزش و حسابی با هم بازی کردیم مگه این پسر خسته می شد.هردو تامون از جون افتادیم نیم وجبی نمی ذاشت شام درست کنم بهش قول داده بودم که ماکارونی بذارم
از شانس بد ما دیشب باباش خیلی دیر اومد خونه که دقیقاً تا ساعت 11 نیمه شب همچنان درحال بدو بدو بودو ماشالله این بچه ها چه انرژی دارند.البته این زمانی که بچه مهد نمی ره وگرنه روزهایی که پارسا رو مهد می آرم خیلی خسته می شده و یه طرف می افته.
امروز صبح هم که پارسا با عزیز و دائی حامد رفته بازار بزرگ ببینیم چی می خره شاژده کوچولو. بهتون خوش بگذره.........