پارسا پارسا ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

عشق مامان پارسا

یادداشت روز 25 بهمن

1390/11/25 11:20
نویسنده : مامان
1,183 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل زندگی مامان 

دیروز وقتی اومدم دنبالت توی دفترت خاله نوشته بود که تولد داشتین و حسابی کیک تولد خوردین، نوش جونت. اومدنی هم یه سیب سبز و یه بادکنک خاله بهت داده بود که تو کیف می کردی و هی می گفتی، خاله گفت یادم رفت به آبتین بادکنک ندادم. توی خونه هم همش می گفتی آبتین می خواد بره کلاس بزرگترها و چشمات پر اشک می شد، پرسیدم چرا می خواد بره گفتی آبتین گفته من بزرگ شدم و باید برم کلاس بزرگترها. بعدش بهت گفتم اگه برین کلاس بزرگترها با هم می رین مامانی.

خلاصه یه کم کارتون و یه کم بازی ساعت شد 9:30 که رفتیم خوابیدیم.

صبح که بیدارت کردم پسر خوبی بودی ولی خوابت می اومد، بالاخره آماده شدیم که بریم سرکار. توی مهد هم که رسیدیم خاله مژگان اومده بود و تحویلت دادم و اومدم سرکار چون بعدش هم باید می رفتم وزارت علوم و عجله داشتم. قربون پسر مهربون خودم برم .

اینهم  عکس دایناسور پارسا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آبتین
25 بهمن 90 13:04
عزیزم این اژدهای پسرت کار دستمون داده. هرچی برای آبیتن میخریم میگه اژدها میخوام . منم امروز رفتم پاساژولنجک و براش یه اژدها خریدم.


کار خوبی کردی
محيا كوچولو
25 بهمن 90 15:26
خاله عروسكاي مهربون براي پارسا بگيريد! اين اژدها خيلي خطرناكه


قربونت دختر که نیست آروم باشه بچه پسر همینه


مامان متین
25 بهمن 90 18:52
ماشالله به این پسر خوب الهی دوستش داره می ره کلاس بالاتر دلش تنگ می شه. وایییی چه اژدهای ترسناکی .پارسا رو نخوری یه وقتا
مامان تارا
27 بهمن 90 13:09
سلام پارسا جون ، شما خوبين مامان پارسا
عكسايي برفيتون خيلي خوشگلن


شما لطف دارین عزیزم، تارا جون رو ببوس
مامان بیتا
28 بهمن 90 13:35
سلام مامان خانم
وای چه دایناسور ترسناکی خوبه خودش نمی ترسه
در مورد عکس بالا هم که خوش به حالشون انگار کلی حال کردن
کاش ما هم بچه بودیم


نه خاله می ترسه عاشق جک و جونوره، پسره دیگه.
راست می گین کاش ما هم بچه بودیم ولی نه مثل بچه های خودمون که مجبورن 12 ساعت بیرون از خونه باشن.